poem hatef esfahani irnab ir شعر عاشقانه هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

شعر عاشقانه هاتف اصفهانی با مطلع ” چه شود به چهره زرد من نظری برای خدا کنی

چه شـود بـه چهرهٔ زرد من نظری برای خـــــــدا کنی / که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی

تو شهی و کشور جان تو را تــو مهی و جان جهان تو را / ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی

ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم / همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی

هــمــه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون / شکنی پیالهٔ ما که خون به دل شکستهٔ مــا کنـــــی

تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین / همه غمم بود از همین، که خـدا نکرده خطا کنی

تو که هاتف از برش این زمـان، روی از ملامت بیکران / قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قــفــا کنی 

شاعر: هاتف اصفهانی

برای مشاهده اشعار بیشتر از این شاعر روی، اشعار هاتف اصفهانی کلیک کنید.

irnab شعر عاشقانه هاتف اصفهانی

پی نوشت اول

نـِـگاهم کن که دلتـــنگ تـــوام بـــانـوی من لطفاً  :(/ پریشانم بیا دستی بکش بر مــوی من لــطفـاً 

تـــو سردت می شود خوابــت میآید استــرس داری / ســـرت را زودتــــــر بــگـذار بـــر بـــازوی مـَـن لطـفاً 

چــرا این مبــلها اینقدر بی رحــمانــه دور از هـــم!؟ / بیــا بنشــین کــمی نـزدیــکتـــر پــهــلــوی من لطفاً 

نـمـی خواهم بـخـوابـم دوســـــــت دارم دستــهایــت را / ببــینـم، این پتــو را هی نـکـش بر روی من لطفاً 

 

” محمدسعید میرزایی ”

irnab شعر عاشقانه هاتف اصفهانی

پی نوشت دوم

بــرو که زودتـر از آفــتاب بـرگردی / دوباره سـوی حـَــرم با شــتاب بــرگردی

علـــم به دوش سپاه مجاهدان! باید / بــــــرای یــاری این انقلاب برگـــردی

” محمد جواد غفور زاده – شفق ”


 

” محمدحسین بهرامیان ”

 

برای مشاهده اشعار بیشتر، روی شعر عاشقانه ی زیبا کلیک کنید.

(حمایت از کالای ایرانی، وظیفه هر ایرانی است)
سپتیک تانک فاضلاب ساخت ایران )
دستگاه روغن گیری ایران کلدپرسینگ جهت تولید روغن کنجد طبیعی)