ایـرناب: شما در این مطلب اشعار منتخب علیرضا آذر که از بین شعرهای او گلچین شده را میخوانید.
علیرضا آذر، شاعر دهه پنجایی و خواننده دکلمه هایی که این روزها طرفداران خاص خودش را پیدا کرده … (برای مطالعه ادامه بیوگرافی علیرضا آذر کلیک کنید.)
اشعار علیرضا آذر
***
♫♪ دَر مـاندِگی یعنی تو اینجایی … من هم همین جایم ولی دورَم ♫♪
♫♪ تُو اختِیار زندگی داری … من زندگی را سـَـخــت مجبورَم ♫♪
***
اشعار علیرضا آذر
***
پیش چشمان همه از خویش یـَـلی ساخته ام … پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام
***
اشعار زیبا
***
چـایِ داغی که دلم بود به دستت دادَم
آنقدر سرد شدم، از دهنت اُفتادم
***
اشعار گلچین
***
هر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
“و از آن روز که در بندِ توام آزادم”
***
آثار علیرضا آذر
***
مردم از دین خروج می کردند…تا تو سمت گناه می رفتی
شهر بی آبرو به هم می ریخت…در خیابان که راه می رفتی
***
آثار علیرضا آذر
***
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
***
شعرهای علیرضا آذر
***
خودکــشــی مرگ قشنگی که به آن دِل بستم
دستِ کم هر دو سه شب ســیــــر به فکرَش هستم
***
شعرهای قشنگ علیرضا آذر
***
خوب است و عمری خوب می ماند
مردی که روی از عشق می گیرد
دنیا اگر بد بود و بد تا کرد
یک مردِ عاشق ، خوب میمیرد !
***
دکلمه های علیرضا آذر
***
سگ مستِ دندان تیز ِچشمانش
از لانه بیرون زد ، شکارم کرد
گرگی نخواهد کرد با آهو
کاری که زن با روزگارم کرد!!!
***
ترانه ها
***
درماندگی یعنی که فهمیدم
وقتی کنارم روسری داری
یک تار مو از گیسوانت را
در رخت خواب دیگری داری!
***
سنی ندارد عاشقی کردن
فرقی ندارد کودکی ، پیری
هروقت زانو را بغل کردی
یعنی تو هم با عشق درگیری
***
او رفت و با خود برد شهرم را
تهران پس از او تودهای خالی ست
آن شهر رویاهای دور از دست
حالا فقط یک مشت بقالی ست !
***
من شاهدِ نابودی دنیای منم
باید بروم دست به کاری بزنم
***
ای تُف به جهانِ تا ابد غم بودن
ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن
یادش همه جا هست،خودش نوش ِ شما
ای ننگ بر و مرگ بر آغوش شما
شمشیر بر آن دست که بر گردنش است
لعنت به تنی که در کنار تنش است
***